بت ما بگرد گردون، بخدا دگر ندارد
سر خود فلک ز پایش ،بخدا که برندارد
سر زلف چون کمندش شده دستگیر عالم
خم ابروی کمانش بخدا ملک ندراد
رخ شب ز شرم تیره ،همه چشم ماه خیره
که شهم ز پرده شاید قدمی برون گذارد